mehran(مدیر داخلی)
on 17 آذر, 1397
129 views
#باران پاییزی من....
آسیمه سر رسیدی از غربت بیابان دل خسته دیدمت از آوار خیس باران
وامانده در تبی گنگ ناگه به من رسیدی
من خود شکسته از خود در فصل ناامیدی
در برکه دو چشمت نه گریه و نه خنده گم کرده راه شب را سرگشته چون پرنده
من ره به خلوت عشق هرگز نبرده بودم پیدا نمی شدی تو شاید که مرده بودم
پیدا نمی شدی تو شاید که مرده بودم
من با تو خو گرفتم از خنده ات شکفتم چشم تو شاعرم بود تا این ترانه گفتم
در خلوت سرایم یکباره پر کشیدی آنگاه ای پرنده بار دگر پریدی
من ره به خلوت عشق هرگز نبرده بودم پیدا نمی شدی تو شاید که مرده بودم
پیدا نمی شدی تو شاید که مرده بودم
آسیمه سر رسیدی از غربت بیابان دل خسته دیدمت از آوار خیس باران
وامانده در تبی گنگ ناگه به من رسیدی
من خود شکسته از خود در فصل ناامیدی
در برکه دو چشمت نه گریه و نه خنده گم کرده راه شب را سرگشته چون پرنده
من ره به خلوت عشق هرگز نبرده بودم پیدا نمی شدی تو شاید که مرده بودم
پیدا نمی شدی تو شاید که مرده بودم
Dimension: 450 x 324
سایز فایل: 19.61 Kb
پسند کردم (1)
Loading...
2
پسند کردم (1)
Loading...
2