دسته ها
.
mehran(مدیر داخلی)
#باران........
اسمان ابری
اسمان دلم ابریست همچون ابرهای بارانزای پاییزی در چشمان خسته به راه نشسته من.
دیربازیست که درون قلب کوچکم امواج خروشان سر به بطنهای دلم میزنند.
نمیدانم این چه تقدیرو سرنوشتیست که دچار شده ام.
نه راه باز است و نه راه پیش.تو بگو ای اسمان ابری!
ایا این راه دور شدن پایان من است؟یا اغازی دوباره در راه است.
نمیدانم ...نمیدانم چگونه باید این عذاب را تا سرانجام حیات به دوش کشم.
ترسم از مردن نیست از مرگ نمی هراسم.
اما مرده ای به مثال زنده ها هستم در این دنیای فانی.
غم و دلشوره و تنهایی و دلتنگی و اهی که دلم را ریش کرده تنها همدم و همیار منند در این راه پر پیچ و خم.
گناه من چیست؟ ای سرنوشت.
mehran
تاریخ یادم نیست.
#باران........
اسمان ابری
اسمان دلم ابریست همچون ابرهای بارانزای پاییزی در چشمان خسته به راه نشسته من.
دیربازیست که درون قلب کوچکم امواج خروشان سر به بطنهای دلم میزنند.
نمیدانم این چه تقدیرو سرنوشتیست که دچار شده ام.... نمایش بیشتر