دسته ها
شرح
ای سودا
بگذار سر به سینه من تا که بشنوی
آهنگِ اشتیاقِ دلی دردمند را
.
شاید که بیش از این نپسندی
آزارِ این رمیده سر در کمند را
.
بگذار سر به سینه من تا بگویمت
اندوه چیست! عشق کدام ست! غم کجاست!
.
بگذار تا بگویمت این مرغ ِ خسته جان
عمری ست در هوای تو از آشیان جداست
.
دلتنگم آنچنان که اگر بــینَمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنَت
.
شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منَت
.
تو آسمانِ آبیِ آرام و روشنی
من، چون کبوتری که پَرم در هوای تو
.
یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم
با اشکِ شرمِ خویش بریزم به پای تو
.
بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه شراب
.
بیمار خنده های توام بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی گرم تر بتاب
- جواب
- 9 اردیبهشت, 1398
بگذار سر به سینه من تا که بشنوی
آهنگِ اشتیاقِ دلی دردمند را
.
شاید که بیش از این نپسندی
آزارِ این رمیده سر در کمند را... نمایش بیشتر