هر چند بعد فصل خزان فصل دیگر استدر داستان برگ فقط غم مقدر استسرمایه های عمر و جوانی من کجاستغیر از گلی که با نفس درد پرپر استهر ساعتی که از دل من دور بوده ایانگار با تمامی قرنی برابر استبا این که مطمئن شده ام رفته ای ، ولیچشم انتظار توست نگاهی که بر در دستامشب تمام عاشقی ام را در این غزلبا منبخوان که حاصل صد مشق دفتر استصد دفعه در مسیر قدمهای تو نشستچشمی که روز و شب به بلندای غم ، تر استامشب حریف این دل تنها نمی شودروحی که از سیاهی قلبت مکدر استبازی تمام می شود امشب ،،، بیا که بازدر حکم روزگار ورق های تو سر استرو کن تمام قدرت خود را در این قمارآس دلت کجاست که این دست اخر است...
in album: مریم (معاون سایت)'s Timeline Photos
Dimension:
500 x 584
سایز فایل:
34.08 Kb